ربط پُِِِِر ربط مجید نامجو مطلق به ناصر عبدا

roshina می نویسد:

ربط پُِِِِر ربط مجید نامجو مطلق به ناصر عبدالهی


به کجای این شب تیره بیاویزم

قبای ِژنده ی خود را

تا کشم از سینه ی پر درد خود بیرون

تیرهای زهر را دلخون

وای بر من…(نیما یوشیج )

بحث داغ و جنجال برانگیز برکناری مجید نامجو مطلق از سمت مربیگری تیم شهرداری بندرعباس و دلایل و علتهایی که یا به طور شفاف و مستند در رسانه های عمومی ارائه ؛ یا به صورت حدس و گمان از سوی موافقان و مخالفان این موضوع نقل محافل شده است ناخودآگاه حکایت نه چندان دور و عجیب و غریب قطعه ی هنرمندان را تداعی می کند .و این تداعی از آنجا ناشی می شود که اگر به درستی بنگریم می بینیم نتیجه ی تمام این آتش افروزی ها و مخاصمات شخصی دو مسئول یا مجادله ی خصوصی دو ارگان و لج و لجبازی های اعمال شده مبنی بر سلایق مختلف ؛ بیشترین صدمه و آسیب را به قشری وارد می آورد که عملا هیچ کاره بوده و تنها گناهشان علاقه مند بودن به مسائل روز / ورزش/ هنر و دیگر مقوله های اینچنینی می باشد.برکناری نامجو مسلما طرفداران این تیم را بسیار ناراحت نموده است و مطمئنا بیشترین نگرانی و دلواپسی سهم طرفداران و مردم علاقه مند این تیم می باشد.

ادامه متن >>>

و اما حدیث قطعه ی هنرمندان :چندی پیش و مدتی قبل از درگذشت مرحوم ناصر عبدالهی جلسه ای جهت بررسی خواسته ها و مشکلات و موانع هنری استان با حضور برخی از هنرمندان در حوزه هنری با حضور استاندار محترم استان برگزار شد که قناعت و بی توقعی هنرمندان این استان وعلو طبعشان تنها به دو درخواست منجر گردید :1- ایجاد خانه ی هنرمندان 2-احداث قطعه ی هنرمندان که برخورداری از این 2خواسته بی هیچ شبهه ای حقی است که بی جلسه وشورا باید از آن بهره مند بود. پیرو نتایج متخذه در این جلسه ؛ استانداری محترم استان طی نامه ای احداث قطعه ی هنرمندان را به شهرداری بندرعباس واگذار می نماید که مرگ نابهنگام و زود رس ناصر افتتاح این قطعه را تسریع بخشید و شاهد بودیم آنچه که گذشت و اتفاق افتاد … تا اینجای کار دست تمامی افراد و نهادها و ارگانها و اداراتی که دخیل در این زمینه بودند درد نکند و اجرشان با کرام الکاتبین .اما می رسیم به نشانه ی هویتی این قطعه که همان تابلوی کذایی است و در مثل پیراهن خونی عثمان . تابلو به سفارش و با عنوان اداره کل ارشاد اسلامی در ابتدای قطعه نصب می شود اما از آنجائی که بسیاری از افراد از مکاتبه ی استانداری با شهرداری آگاه بودند برای از بین بردن علامت سوالی که در ذهنشان شکل گرفته بود پیگیر مسئله شدند و بالطبع شهرداری هم برای اثبات زحمتهایی که در این زمینه کشیده بود تابلو را به نام شهرداری بندرعباس تغییر می دهد. اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی هم که تا به حال (بنا به حدس و گمان این حقیر) بده بستانهای مسالمت آمیزی با شهرداری داشته حمل چنین مقابله ای برایش کمی تا قسمتی گران و ثقیل تمام شده و به استناد شرح وظایفش زدن تابلو تحت عنوان اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی را از حقوق حقه ی خود دانسته بنابراین شهرداری بندرعباس هم ضمن محترم شمردن این حق ؛ مبلغ 50 میلیون تومان بابت این قطعه به عبارت 100 قبر؛ هر قبر 500هزار تومان از ارشاد مطالبه نموده است . جوابیه ی ارشاد که رونوشت آن به انجمنهای هنری استان نیز ارسال شده  حکایت از آن داشت که این قبور جهت هنرمندانی ست که …. و انتظار بیشتری از شهرداری می رفت و… نیز در همین نامه اشاره ای شده بود به بدهی یک میلیاردی شهرداری به ارشاد بابت کتابخانه ها و قس علیهذا یا به قول معروف و همیشگی تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل .

حال ازآنجائی که هنوز معیار و ملاک مشخصی در این شهرستان برای هنرمند بودن یا نبودن افراد موجود نمی باشد پیشنهاد نگارنده این است که عجالتا افرادی که پس از مرگ می توانند پانصد هزار تومان ذخیره مادی پیشکش کنند تا قبری را برای آرامش ابدی خریداری نمایند هنرمند تلقی شده تا این قطعه بی ارباب رجوع نماند با این توضیح که اهل هنر به هر چیزی فکر می کنند و دغدغه ی هر چیزی را دارند به جز زراندوزی و مال اندوختگی و نتیجه ی آخر: باز هم دود این هیزم به چشم جماعتی می رود که بی تقصیر است و گناهش همان است که شرحش رفت و آتشش تنها گریبان کسانی را می گیرد که به قول نیما نمی دانند قبای ژنده ی خود را به کجای این شب تیره بیاویزند.


FOLLOW PAGE JOIN CHANNEL